کلبه مقدس

یه سرپناه...واسه تموم دلای شکسته...

طــــولانی ترین شب انتظــــار



همه دور هم جمع میشنو امشب...
همه کنار هم خوشحالن...
فقط یه امشب...
آرامش قیمت نداره...
همه امشب آرامشو از زمستون...
هدیه میگیرن...
...
سوغـــــاتیه زمستون...
از یه سال نبودنش...
امشبه...
آره...
امشب...
طولانی ترین شب سال...
...
امشب...
تو طولانی ترین شب سال...
خوشی تو تموم خونه ها مهمونه...
آرامش تو دل همه نشسته و گرد و غبار عشق...
امشب از دلا پاک میشه...
...
امشب قشنگترین شب...
واسه شمردن ستاره هاس...
قشنگترین شب...
واسه انتظار اونا که نیستن...
قشنگترین شب...
واسه مرور خاطره های شیرینو...
قشنگترین شب...
واسه شنیدن قصه ی عشـــــق...
...
امشب...
قشنگترین شبه ساله و اگرچه...
من امشب با دخترام تنهام...
...
......
...
امشب...
تو قشنگترین شب سال...
من تو آسمون به این بزرگی...
حتی یدونه ستاره هم ندارم که دلخوشش باشم...
امشب...
تو قشنگترین شب سال...
انتظار حضور کسی رو میکشم که میدونم...
برنمیگرده...
امشب...
تو قشنگترین شب سال...
خاطره های عاشقانه مو...
با فرشته ی بی وفام مرور میکنمو...
امشب تو قشنگترین شب سال...
قصه ی عشق از دلم دوره...
...
امشب...
یجور ناجوری دلم تنگه...
...
یجور ناجوری دلم تنهاس...
...
......
آخه...
اونکه هنوز مهرش از دلم...
نرفته...
امشب نیست...
...
لابد امشب...
اونم داره با عشق تازه ش...
خوش میگذرونه...
...
لابد امسال به جای من...
یکی دیگه کنارشه...
یکی دیگه بغلش میکنه و یکی دیگه...
میبوستش...
...
لابد امشب...
تو طولانی ترین شب سال...
کنار یکی دیگه خوشبخته...
...
یادش بخیر...
...
سال پیش...
امشب...
من بودمو...
فرشته ی پاکمو دو تا فرشته ی کوچولو...
که تازه به دنیا اومده بودنو تازه...
چهارده روزشون بود...
چقدر خوش گذشت وقتی قشنگترین شب سالو...
کنار هم جشن گرفتیمو چهارنفری...
بهترین شبو کنار هم...
تا دیر وقت بیدار موندیم...
...
آخر شب...
وقتی دخترای نازم...
خوابشون برده بود...
من فرشته ی ماهمو بغل کردمو...
برای صدمین بار...
تو گوشش زمزمه کردم...
دوستت دارم...
...
اونوقت...
اونم با همون لبخند گرمه همیشگی...
چشماشو به چشمام دوختو گفت...
دوسم داره...
...
لباش رو لبام بودو عجب آرامشی داشت...
چشیدن لبای شیرینه عشق خوبم...
به آغوش کشیدنشو گرم شدن از حرارت تنش...
سیراب کردنه روحم از هوس عاشقانه مو...
غرق شدن لای موج موهاش...
و زندگی...
درست کنار عطر چهارفصلش...
...

نمیدونم چی شد؟
کی بود...؟
کی رسید...
که دستاشو از دستای من کشید...
که عشقو تو چشمای عاشقم ندید...
که عطرشو از خونه ی گرممون گرفتو...
پامو...از قلب همیشه عاشقش برید...
...
نمیدونم چی شد که فرشته ی من...
خانومه من...
مادر فرشته های همیشه بهارم...
برای همیشه مارو رها کرد...
از ما گذشتو برای ما...
جز خاطراتش هیچی نذاشت...
...
نمیدونم چی شد که اون فرشته ی آسمونی...
از ما و این خونه دل برید...
از من متنفر شدو حتی بچه هاشو انکار کرد...
به آغوش دیگری نشستو از آغوش من...
گذشت...
...
نمیدونم...
...
نمیدونم چی شد...
...
....
......
........
حالا امشب...
تو طولانی ترین شب سال...
اون...
با یه عشق تازه خوشبخته و من...
جز حسرته کنارش بودن...
هیچی ندارم...
...
حرفی نیست...
...
حرفی نیست...
اگر واقعا خوشبخته...
خب خدارو شکر...
مگه من جز این چی میخام...؟
غیر از اینکه عزیزترینم خوشبخت باشه...؟
غیر از اینکه یه لحظه آرامش...
از دل زلالش پاک نشه...؟
غیر از این که یه لحظه خوشحالی...
از قاب چشماش نره...؟
من که جزاین چیزی نمیخام...
عشق من خوشبخته و این...
تموم آرزوی من بوده...
فقط ای کاش...
یادش می موند...
یه امشب...
به حرمت همون روزا...
لااقل یه نیم نگاهی نه به من، حداقل به دخترای کوچیکش بندازه...
...
کاش یادش می موند سه نفر...
تو یه خونه که در ودیواراش عطر دلتنگی دارن...
بدجور حسرت کنارش بودنو...
به دوش میکشن...
...
کاش یادش می موند چقدر...
روزامون کنار هم...
قشنگ بود...
...
.....
...
امشب که همه دارن خوشحالو خوشبخت...
کنار خانواده شون میگنو میخندن...
من دارم برای بچه هام باز...
یه قصه از مهربونیای  مادرشون میگم...
یه قصه از مادر فرشته شون...
یه قصه از فرشته ای که خیلی خاطرش عزیزه...
...
آره...
امشب تو قشنگترین شب سال...
درست تو همون ثانیه ها که میدونم...
داره کنار رقیبم...
خوشحال، میگه و میخنده و هیچ غمی...
به دلش سر نمیزنه...
من دارم با عکسش، کنار دخترام...
جشن میگیرم...
...
عجب مهمونیه قشنگی...
وقتی...
من هستم...دخترام هستنو اون بی وفاهم...
تو دل هرسه تامون هست...
...
عجب مهمونیه بی نظیری...
وقتی...
هرسه تا تو خیال...
هنوز کنار فرشته ی مهربونمون هستیم...
وقتی هنوز خانواده مون کامله و هنوز...
اون فرشته با ماست...
...
فقط...
نمیدونم چرا یه کم...
گلوم بغض داره...
نمیدونم چرا یه کم...
دلم گرفته...
نمیدونم چرا...
یجور ناجوری دلتنگم...
...
.....
امشب...
تو طولانی ترین شب سال...
پشت لبخند نمایشیم...
دارم...
انتظار اومدنشو میکشم...
انتظار اینکه از راه برسه...
بگه حداقل؛ اومده امشبو با دخترای خودش...
با فرشته  کوچولوهای خودش جشن بگیره...
...
امشب...
تو طولانی ترین شب سال...
پشت لبخند نمایشیم...
دارم...
انتظار رسیدنشو میکشم...
انتظار اینکه بیاد...
بگه یه امشب، منو میبخشه و یه امشب...
دوباره حضورشو به خونه ی سردم...
هدیه میده...
...
امشب...
تو طولانی ترین شب سال...
پشت لبخند نمایشیم...
فقط دارم انتظار میکشم...
انتظار اون...
انتظار حضورشو...
انتظار اومدنشو انتظار رسیدنش...
و چقدر طولانیه...
انتظار امشب...
...
شب به پایان نمیرسه و من فقط...
ثانیه هارو برای رسیدنش تعقیب میکنم...
گرچه برگشتنش محاله اما...
از یه فرشته بعید نیست...
که یه شب...
حضورشو به عاشقش هدیه کنه...
...
امشب...
وقتی همه سرگرمه خوشبختیشونن...
من دارم طبق معمول...
خوشبختیمو با بی وفا...
خیالی زندگی میکنم...
...
.......
...........
درست تو طولانی ترین شب سال...
هیچکس نیست که حاضر شه شبشو...
با منو دخترای نازم سرکنه...
امشب...
فقط تنهاییه که در خونه مو میزنه...
فقط دلتنگیه...
...
خداروشکر...
دخترام کوچیکن...
هنوز نمیبینن رنگ خجالتو...
رو صورت پدری که نمیتونه شب یلداشو با بچه هاش...
خوشبخت...
جشن بگیــــره...
...
خداروشکر...
هنوز کوچیکن...
نمیبینن رنگ خجالتو رو صورت پدری که بازم...
داره یه جشنو بدون همسرش...
بپا میکنه...
...
خداروشکر...
کوچیکن...
نمیبینن رنگ خجالتو...
رو صورت منی که جز خودشون...
هیچکسو ندارم...
...
.....
...
امشب که شب خوشحالیه و هیچکس...
غمگین نیست...
کسی نیست که حاضر شه...
جشنشو با منو فرشته هام تقسیم کنه...
بی وفا رفته و دیگه کسی نیست...
که حاضر شه یذره از خوشیشو...
به دخترای منم بده...
فرشته ی پاکه من رفته و دیگه کسی نیست...
که به دخترای گلم یه کم محبت کنه...
...
امشب...
تو طولانی ترین شب سال...
من دارم ثانیه هارو برای به آخر رسیدن...
بدرقه میکنم...
...
فقط دعا میکنم زودتری امشب تموم شه...
زودتری شب به آخر برسه و من...
بیشتر از این خجالت نکشم...
بیشتر از این حسرت نخورمو بیشتر از این...
انتظار نکشم...
فقط میخام شب بره و امشبم...
مثه تموم شبای دیگه...
که بی وفا نیومدو من خیس اشک...
خوابم برد...
بگذره...
بگذره اگر قرار نیست...
فرشته ی ما برگرده...
بگذره اگر قرار نیست...
اون بی وفای ناز برگرده...
بگذره اگر قرار نیست خوشی...
باز در این خونه رو بزنه...
...
فقط بگذره...
...
فقط همین...
...
.....
.......
.........
امشب...
توطولانی ترین شب سال...
این همه انتظار...
بی فایده س...
...
انگار یادم رفته اون فرشته ی من...
دیه مال من نیست...
انگار یادم رفته اون فرشته...
دیگه عاشقم نیستو انگار یادم رفته...
جای من...
دیگه کنارش خالی نیست...
...........
.....
...
اون رفته و من فراموشم شده...
انگار...
دیگه هیچکس منتظرم نیست...
...
از خجالت...
چشمای خیسمو از چشم دخترام میدزدمو...
ای کاش...
امشب هرچه زودتر تموم شه...
...
چقدر دلگیره امشب...
طولانی ترین شب سال...
...
چقدر غمگینه امشب...
طولانی ترین شب سال...
...
و چقدر دلم تنگ شده...برای بی وفا...
تو طولانی ترین شب سال...
...
.....
..........
دیگه دوست ندارم...
...
هیچوقت دوست ندارم...
...
دیگه هیچوقت شب یلدارو دوست ندارم وقتی...
فرشته ی پاکم نیست...
همدم لحظه هام نیستو مادر بچه هام نیست...
...
چه فایده داره...
طولانی ترین شب سال...
وقتی لحظه به لحظه ش...
چشم منو به در میخ میکنه...؟
...
چه فایده داره وقتی لحظه به لحظه ش...
منو جلوی چشمای دخترام...
آب میکنه...؟
...
و چه فایده داره وقتی لحظه به لحظه ش...
برام پر از انتظاره...؟
...
.......
...
طولانی ترین شب سال...
برای من...
هیچوقت عاشقانه نیست...
...
طولانی ترین شب سال...
برای من...
هیچوقت یلدا نیست...
...
طولانی ترین شب سال برای من...
یعنی...
...
طولانی ترین...
شب انتظار...
...
......
...............
....................
...............
......
...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو چشمام اشکه و دستام، دیگه از غصه یخ بسته
چقد طولانیه امشب، خدایا کافیه، بسه

چه فایده داره وقتی اون، محال دیگه برگرده
اگرچه رفته از یادم، چه کاری با دلم کرده

چه فایده داره یلدایی، که من تنهایی بیدارم
که یک لحظه نمیتونم از این در چشم بر دارم...
...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرسی که تا آخر پست همراهم بودین...
یلدای همگی مبارک...
امیدوارم بهترین لحظه هارو امشب...
با همونایی که از ته دل دوسشون دارین داشته باشین...
برای منم دعا کنید که امشب...
جز دخترام...
هیچکسو برای این یلدا ندارم...
...
دوستتون دارم...
با آرزوی موفقیت...
در پناه خدای تک ضربهای لحظه هام...
...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

LOGAFT
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



نظرات شما عزیزان:

سلی
ساعت18:09---30 آذر 1391
سییییییلام داداشی خیلی عالی بود حرف نداشت
یلداتونم مبارک


rose
ساعت17:53---30 آذر 1391
خیلی قشنگ بود
شب یلدای خوبی داشته باشی


مینا
ساعت17:45---30 آذر 1391
سلام داداشی گلم
مثل همیشه بی نظیری
ولی بازم حرف اونه.........
امیدوارم امشب به برادر زاده های گلم خوش بگذره.
و جای خای تحفه خانومو احساس نکن
تا دعوام نکردی!!
ولی امیدوارم بیادوب و اینارو بخونه گرچه لایقش ن.......
یاامام زمان سرم بریدس....
اااااااالفراررررررررررررررر


شاهین
ساعت13:59---30 آذر 1391
سلام!!!
طبق معمول عالی بود!!!
امیدوارم اون بی وفاتم نوشته هاتو بخونه!!
دمت گرم داداش
فعلا


sepideh
ساعت13:40---30 آذر 1391
سلام لگافت جونم!!!
عالی بود!!! محشر بود!!! لنگه نداشت!!!
البت با شناختی که از تو دارم بعیدم نبود ایندفعه یلدارو سوژه کنی
عالی!!!
بووووووووووووووووووووووووووس !!!
مواظب خودت باش!!!
بای


شیرین
ساعت12:54---30 آذر 1391
دادااااااااااااااااااااااااااا ااااااشی محشررررررررررررررررررررررررررر رررررر بودددددددددددددددددددددددد!!!=D D
عالی بود!!! خیلی به دلم نشست!!!
واقعا یاد یلدای سال پیش افتادم!
فوق العاده بود عسیسم!!!
مثل همیشه بی نظیر بودی!
مرسی!!!


نیوشا
ساعت12:45---30 آذر 1391
سلام داداشی خیلی عالی بود!!!!!!!!!
شب یلداتم مبارک!!!!
ایشالا که با دخملای نازت بهترین شبو داشته باشی!!!
دوسمت دالم!!! بای بای


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:kolbe,LOGAFT,logaft,HATE,Amorous,غمگین,عاشقانه,لگتفن,کلبه مقدس,ساعت 12:18 توسط Logaft| |


Power By: LoxBlog.Com