کلبه مقدس

یه سرپناه...واسه تموم دلای شکسته...

وقتی تو برگـــــردی...




وقتی تو برگردی...
...
عوض میشم...
میشم اونکه تو بخای...
میشم هرچی تو بگی...
میشم یکی که هیچوقت ازم خسته نشی...
یکی که عاشقش بشی...
یکی که نشه دوریشو تحمل کنی...
یکی که جداییت ازش محال بشه...
میشم یه مرد ایده آل...
...
وقتی تو برگردی...
...
دوباره  از نو شروع میکنیم...
از صفر...
دوباره مثل قدیم...
پر از عشق و آرامــــش...
مثل همون روزا که میگفتی بدون من...زندگی تلخه...
مثه همون روزا که میگفتی من نیازتم...
میگفتی من مردتم...
میگفتی هیچکس جامو نمیگیره...
درست مثل همون روزا...
که هنوز نرفته بودی...
...
وقتی تو برگردی...
...
دوباره آرامش به خونه برمیگرده...
دیگه دلم بهونه نمیگیره...
دیگه چشمام خیس نمیشه...
دیگه دستام نمیلرزه...
دیگه خیالاتی نمیشم...
بغض نمیکنم...
گوشه گیر نمیشم...
دیگه بچه هام حضورتو التماس نمیکنن...
دیگه بچه هام مادرشونو ازم طلب نیمکنن..
دیگه هیچوقت تنها نمیشم...
حتی دیگه هیچوقت غمگین نمیشم...
دیگه وقتی میخام به بچه هام یاد بدم بگن...مامان...
لازم نیست عکساتو نشونشون بدم...
لازم نیست بغض کنمو با لخند عکستو نشون بدم...
دیگه لازم نیست از قشنگیای مامانشون قصه بگم...
خودت هستی...خودتو میبینن...
دیگه لازم نیست با خاطراتت بزرگشون کنم...
توام هستی...
محکم کنارمی و دیگه هیچوقت تنها نیستم...
دیگه سر میز شام...
یه جای خالی واسه تو نمیذاریم...
دیگه واسه فراموش نشدنه عطرت...
به خونه عطر نمیزنم...
دیگه تو هستی...خونه م عطرتو داره...
تنم عطرتو داره...دلم عطرتو داره...
تموم دنیام غرق آرامشه...
...
وقتی تو برگردی...
...
هیچوقت رو حرفت حرف نمیزنم...
عذابمم بدی...میخندم...
دلمم بگیره...باز...میخندم...
نمیذارم اشکامو ببینی...
دستاتو هیچوقت رها نمیکنم...
خواسته هاتو هیچوقت رد نمیکنم...
هرشب قبل خواب میبوسمت...
بهم بی مهری هم کنی هیچی نمیگم...
حتی جونمم بخای...حرفی نمیزنم...
گناهم بکنی...
گناهتو گردن میگیرم...
جای تو میسوزم...جای تو میمیرم...جای تو جون میدم...
دستامم که پس بزنی دستاتو میبوسم...
خوابو هم از چشام بگیری...به عشق دیدنت نمیخابم...
حتی اگه بیای و دوباره بگی...
از اول دوسم نداشتی...
دیگه تند نمیشم...
میخندمو نشنیده میگیرم...
باهات میسازم...حتی اگه از ریشه بسوزم...
...
وقتی تو برگردی...
...
تنها تو خیابون قدم نمیزنم...
سراغتو که ازم بگیرن بی جواب نمی مونم...
حالتو که ازم بپرسن بغض نمیکنم...
تو ماشین که میشنم با توئه خیالی حرف نمیزنم...
عکستو نمیذارم بغل دستم که خودمو گول بزنم...
تورو که تصور کنم به روزای قشنگمون حسودیم نمیشه...
تنها مهمونی نمیرم...
تنها مهمونی نمیگیرم...
تنها تولد نمیگیرم...
تنها برا تولدت هدیه نمیگیرم...
تنها برا بچه هام جشن نمیگیرم...
شبو تنها نمیخابم...
صبحو به جای آهنگه صدات...با صدای ساعت بیدار نمیشم...
روزامو با یه مشت خیال شب نمیکنم...
شبامو با یه مشت خواب و رویا روز نمیکنم...
شبا وقت خواب...به قاب عکست عطرتو نمیزنم...بغلش کنم که جای خالیت پر شه...
روزا وقتی برمیگردم خونه... به توئه خیالی...گرم سلام نمیکنم...
پشته نمازم...وقتی سر از سجده برمیدارم چشام خیس اشک نمیشه...
و هیچوقت...
با عکسای قشنگت...درددل نمیکنم...
...
وقتی تو برگردی...
...
آرزوهامو خاموش میکنم...
تموم زندگیمو زندگی میکنم...
تا تو به آرزوهات برسی...
منو فراموش میکنم...
به تو دل میبندم...
یادم میره کی بودمو کی هستم...
یادم می مونه تا زنده م تورو خوشبخت کنم...
دوباره بهت وابسته میشم...
اما اینبار انقدر زیاد که با نبودنت بمیرم...
انقدر که اگه یه لحظه نباشی...
رگ زندگیم خشک شه...
بپوسم...بمیرم...بپاشم...
...
وقتی تو برگردی...
...
میریم یه جا که دست دنیا بهمون نرسه...
یه جا که هیچکس نفهمه کجاس...
یه جا که حتی سرنوشت پیدامون نکنه...
میریم یه جا که هیچکس نتونه تورو ازم بگیره...
هیچکس تورو ازم ندزده...
یه جا که هیچکس با دروغ...
دستای گرمتو از دستم نکشه...
یه جا که هیشکی نتونه خانوممو از من بگیره...
یه جا که هیچوقت مادر بچه هام ولشون نکنه...
یه جا...درست مثه همونجا که صدبار تو رویا رفتیمو برگشتیم...
یه جا نزدیک دریا...
یه جا که دریا...تموم غصه هارو از زندگیمون بشوره...ببره...
یه جا...که تو هیچوقت...از زندگی با من خسته نشی...
یه جا که حتی اگه منو ول میکنی...بچه هاتو نگه داری...
یه جا که یادت نره اونایی رو که فقط به عشق تو زنده بودن...
میریم یه جا که خیالم راحت باشه...
تو تا ابد مال خودمی...
یه جا که بدونم هیچوقت نمیتونی از کنارم بری...
که بدونم هیچوقت نمیخای از کنارم بری...
که بدونم همیشه در کنارمی...
میریم یه جا که سرنوشت دستش بهمون نرسه...
یه جا که خودمو خودتو بچه ها...
تا آخر عمر...
خوشبخت کنار هم باشیم...
بدون یه قطره غم...
...
وقتی تو برگردی...
...
همه چی عوض میشه...
همه چی میشه همونکه تو بخای...
همه چی میشه مال تو...
مال تویی که صاحب زندگیه منی...
تویی که زندگیمو ساختی...
تو که هرچی دارم از توئه...
تویی که منو مرد کردی...
تویی که دنیامو از تو دارم...
تویی که منو مرد کردی...اما نخاستی مردت باشم...
تویی که خیلی عزیزی...
تویی که حتی توخیال...برام پره آرامشی...
تویی که دنیام بودی و دنیامو ازم گرفتی...
همه چی مال تو میشه...
حتی جونم...حتی نفسام...
حتی زندگیم...
...
وقتی تو برگردی...
...
اینبار عاشقت میکنم...
اینبار وابسته ت میکنم...
انقد به دلت میشینم...
که نتونی ولم کنی...
انقد برات عزیز میشم...
که نتونی ازم بگذری...
ایندفعه دیگه نمیذارم ازم خسته شی...
نمیذارم ازم زده شی...
نمیذارم ساده دل بکنی...
اینبار عاشقت میکنم...
اینبار مهربونت میکنم...
اینبار به دلت میشینم...
حتی به زور...
اما میشینم تو قلبت...
انقد برات عزیز میشم که نتونی ازم بگذری...
اینبار از نفس بهت نزدیکتر میشم...
ایندفعه وابسته ت میکنم...
به خودم...به خودم که مثل نفس بهت نیاز دارم...
به بچه هات...
که خاطرت داره روز به روز تو دلشون کمرنگتر میشه...
اینبار میتونم...
میتونم عاشقت کنم...
انقد نیازت میشم...
که یه روزم بدونه من نشه سر کنی...
که اگه یه روز بی من موندی گوشه گیر شی...
حس کنی تنهایی...
حس کنی هیچکس نیست...
حس کنی...

...
......

.........
......
...
بیــــــا...
بیا برگـــــــرد...
برگرد و ببین که با برگشتنت...
دنیامو به پات میریزم...
بیــــــا...
بیا پیش خانواده ت...
همونا که هرشبو به عشق رسیدنه به تو سر میکنن...
پیش اونا که هرصبحو به عشق داشتنه تو میگذرونن...
بیـــــــــا...
بیا که خیلی خسته م...
بیا که دوباره ازت آرامــــش بگیرم...
بیا و دوباره مثل قدیم...
به دلم بشین...عاشقم کن...
بذار دوباره عشق بگیرم...
بذار از خنده ها و گریه ها لذت ببرم...
بیـــــا و مثل قدیم...
بشین تو بغلم...
دستاتو دور گردنم بنداز و سرتو رو سینه م بذار...
منم دست میکنم لای موهای لطیفتو نوازشت میکنم...
بیا و دوباره گذشته رو تکرار کن...
بیا و دوباره از نو شروع کن...
با من...کنار من...شونه به شونه ی من...
کنار منی که جونمم بخای...میــــــدم...
بیــــــــــا که دیگه طاقت التماس بچه هامو ندارم...
بیا که زیر این همه غصه...
خــــرد شدم...
بیا که دارم فرو میپاشم...
بیا...
بیا و ببین عوض میشم...
بیا و ببین هرچی تو بخای میشم...
بیا...
بیا که کم کم داره دیر میشه...
بیا...
بیا تا دیر نشده...
بیا...

...
......
............
......
...
وقتی تو برگردی...
...
شاید دیگه دیر شده باشه...
شاید من نباشم...
شاید منم رفته باشم...
تو رفتی پی خوشبختیتو منم شاید...
رو به آینده...
رفــتم...
...
وقتی تو برگردی...
...
شاید دیگه دیر شده باشه...
شاید دیگه من نباشم...
شاید از من فقط...
همین چنتا نامه بمونه...
همین چنتا نامه که خودم...
با اشک شستمش...
...
تو که برگردی...
شاید دیگه این خونه...
از همینم که هست...
تنهاتر شده باشه...
شاید این بچه ها دیگه جفتمونو التماس کنن...
هم تویی رو که نشنیده میگیریشون...
هم منی رو که غیر از اونا نمیشنوم...
شاید اون روز...
دیگه جای منم تو این خونه خالی باشه...
شاید دیگه جای منم...
حیف....
...
...
...
اما...
...
لااقل دلم آرومه...
دلم خوشه به اینکه منم مثل توام...
به اینکه تو رفتی و منم میرم...
مهم نیست کجا...
مهم نیست چرا...
مهم اینه منم میتونم شبیه تو باشم...
مهم تفاهمه...
چه خوبه که منم مثل تو میشم...
چه خوبه که منم میرم...
گرچه...
تو سمت خوشبختیت و من...
شاید یه جا...نه چندان دور...
...
آره...
...
نه چندان دور...
...
شاید اون روز...
منم رفته باشم...
رفته باشم اونجا که هیچوقت ازت غافل نشم...
اونجا که از چشمای غریب نوازت دور بمونم اما...
از گرمای نفسات نه...
اونجا که هرلحظه تو قاب چشمام بیفتی و اونجا که هیچوقت به چشمت نیام...
اونجا که دیگه هیچوقت از حضورم خسته نشی...
اونجا که دیگه هیچوقت از با من بودن زده نشی...
اونجا که دلت برام تنگ شه...
اونجا که شاید شب جمعه ها...
دوباره چشمام به چشمات بیفته...
...
اونجا که وقتی تو به تنهایی من میخندی...
من به خوشحالیه تو لبخند بزنمو آروم...
برای خدا زمزمه کنم...

...
بیشتر مواظب باش...
...
.....
..........

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عشــــــق...
مرضی بدون درمان...مسری و کشنده نیست...
این باور اشتباه...
پرداخته ی ذهن ناسپاس ماست...
عشـــــق...
درمان درد های طولانی...تسکین زخم های کشنده و تکرار لبخندهای کمیاب است...
...
این جداییــــــست...
که مرضی بی درمان...مسری و مرگبار است...
مرضی که این روزها...
با لباس عشق...
به یکدیگر تزریق میکنیم...
...
این روزها...با جدایی...خود را به عشق معتاد میکنیم...
...
پس هرگز یادمان نرود...
...
اعتیاد جرم نیست...بیماریست...
...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرسی که تا آخر پست همراهم بودین...
از دوستایی گلی که دلنوشته هاشونو فرستادن تا اینجا آپ کنم خیلی تشکر میکنم...
لازمه بگم کلبه کار رسمی خودشو از پست ده به بعد شروع میکنه...
فعلا فقط آپ میکنیم تا تموم دوستای گل قدیم و جدید دور هم جمع بشیم...
و از پست ده تازه کلبه کار رسمیشو شروع میکنه...
چنتا سورپرایزه فوق العاده و خاطره انگیز واسه تموم دلای شکسته دارم که بعداز پست ده تقدیم دوستای گلم میکنم...
از دوستای عزیزی هم که درددلاشونو ضبط کردنو برام فرستادن خیلی خیلی تشکر میکنم...
وقتی این حمایتو از سمته شما دوستای عزیز میبینم انرژیم واسه ادامه راه دوبرابر میشه...
اخبار باشگاه هم بزودی از همین وب اعلام میکنم...
با آرزوی آرامش واسه تموم دلای پاک...
و با آرزوی لحظه های خوش واسه تموم دلای شکسته...
دوستتون دارم دوستای گلم...
در پناه خدای تک ضرب های لحظه هام...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
LOGAFT
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



نظرات شما عزیزان:

سلی
ساعت9:57---28 آبان 1391
سلام خواهر عزیز...
لگافت داداش منه عشق منه منظورمن اون عشق ک فکمیکنی نیس...
عزیزم عشق خواهر برادری هم داریم منم عاشقونه عاشق داداشمم...
باتموم وجودم پاش وایسادم
موفق باشی....


مینا
ساعت13:04---24 آبان 1391
تعطیله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/////

مینا
ساعت17:09---19 آبان 1391
خیلی سخته توی پاییز
با غریبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد
یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه
به دلت یه وقت بشینه
بعد اون بگه که هرگز
نمیخواد تو رو ببینه


مینا
ساعت17:07---19 آبان 1391
سلام داداشی جونم
چطور متوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از سپیده خبر داری؟؟؟؟؟؟به منم خبر بدین!!
راستی پستت عالی بود فقط به چشم یه رمان نگاه میکنم
امیدوارم هیچوقت برنگرده!!
کسی که فرصت دفاع بهت نداد هیچ ارزشی نداره.
موفق باشی داداشی گلم.


سلی
ساعت11:09---16 آبان 1391
سلام عشقم خیلی عالی بودمخصوصا گفتی عشق مرضی بدون درمان و مسری نیست.....واقعا معرکه بود بووووووس

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:LOGAFT,logaft,HATE,hate,عاشقانه,غمگین,SUSU,کلبه مقدس,ساعت 16:22 توسط Logaft| |


Power By: LoxBlog.Com